سیدمحمدپارسا جونسیدمحمدپارسا جون، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه سن داره
حلما سادات جونحلما سادات جون، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

♥پارســـــا وروجـــکــــــــ♥

هورااااااااا هوراااااااااا تولد

  همراه یک طلوع در این خجسته یاد در سالگرد بهاران هستیت روزی که زندگی بر لبان تو بوسه زد با صد خلوص هم آستان دل، خواهم که بمانی همیشه شاد تولدت مبارک شادی جونم بهترین ها را برات آرزو میکنم  تولدت مبارک عزیز دلم امیدوارم در پناه خدای مهربون همیشه سلامت وشاد باشی ...
29 مهر 1392

بافتنی

این کلاه چند روز پیش برات خریدم بعدش هوسم کرد یه ژیله بافتنی هم ستش کنم  رفتم کموا خریدم والان دارم برات یه ژیله میبافتم تو هم از دبروز که شروع کردم به بافتن با یه شوق و ذوقی یکسره میگی مامان بافتنیتو بباف دیگه!!!!! کافی یه دقیقه از دستم بزارم زمین اول برای خودت سایز میکنی ببینی اندازت شده بعد که میبینی نه انداز نیست هنوزززززز میگی مامان بافتنیتو بباف دیگه!!!!!! کاشکی منم بتونم و کار دیگه ای نکنم وبشینم سریع اینو ببافم برات ولی امون از این وبگردی  اینم بافتنی من میخوام سعی کنم واگه بتونم تا عید غدیر تمومش کنم انشالله که برسه برای عیدت             سید کوچولوی من  ...
25 مهر 1392

عکسای آتلیه پارسا جون اسفند 90

عزیز دلم این عکسات تو فلشم بود تازه پیداشون کردم البته چاپ شدشو گذاشتم تو آلبومت ولی میخواستم که تو دنیای مجازی و وبلاگتم ازشون داشته باشی جیـــــــــــــــــــــگــــــــــــــــــر مامان عسل منی       قربون خندهات برم من مادر فدای چشمای نازت میشم من نفس منی  اینجا فقط 8تا دندون داشتی عشقم 4تا موشی و 4تام خرگوشی وروجک من قربون ناز نگاهت ماه منی  آقا کوچولی من نفسم به نفسهات بنده عزیز مامان قربونت برم که کوچولو بودی حالا مردی شدی برای خودت چقدر دلم برای اون روزات...
24 مهر 1392

کودکان را به پنج دلیل دوست دارم

پیامبر گرامی اسلام فرمودند: کودکان را به پنج دلیل دوست دارم: 1- "گریه می کنند" چرا که گریه کلید بهشت است. 2- قهر می کنند ولی زود آشتی میکنند چرا که دلی بی کینه دارند. 3- چیزی را زود خراب می کنند چون دلبستگی به دنیا ندارند. 4- با خاک بازی میکنند چون غرور ندارند. 5- هر چه دارند میخورند چون غم فردا ندارند. ...
24 مهر 1392

الناز سادات عزیزم تولدت مبارک

الناز جون مامان طاها جون دوست عزیزم                              تولدت مبارک                                             انشالله 120 ساله شی                                                                           وکنار خانوادت خوشبخت...
20 مهر 1392

دیالوگهای این روزهای پارسا جونی

1-برده بودمت خونه مامان جون بعدش من رفتم فروشگاه برای خرید تو هم اونجا بودی مامان جون برای ناهار ماکارونی غذای مخصوص و دوست داشتنی پارسا جونو درستیده بود بهت ماکارونی داده بودن توهم با ولع زیاد و خیلی با اشتها اونارو میخوردی و میگفتی : چه غذایه لذت بخشیه !!!!!! 2- این روزا وقتی گرسنه میشی میایو میگی گشنمه!! اگه یکم دیر بهت غذا بدم دراز میکشی و چهار دست و پاتو بالا میارو تکونشون میدی میگی : من دارم نابود میشم من دارم نابود میشم  بهم غذا بدین من غذا میخوام !!!!!!!! 3- میریم مغازه یا فروشگاه یا بیرون .... کلا هرجا که میریم میخوایم برگردیم میگی: بریم به سوی شهر ممنوعه !!!! 4- صبح از خواب پامیشی میری جلوی آینه و...
20 مهر 1392

روز کودک بر همه فرشته های کوچولو مبارک

ای دوره کودکی، کجایی؟ رفتی و نرفته یادت از دل تا محو شوم، نمی‌شود محو آن خاطره‌های شادت از دل   با آن‌که تو رفته‌ای، غمم نیست فرزند من از تو یادگار است پاییز پدر رسید، باشد لبخند پسر پر از بهار است   از شادی آن شکوفه‌ نور پرنور شود ستاره من من سایه زندگانی او او زندگی دوباره من " شاعر محمود کیانوش" ...
16 مهر 1392